15 May, 2009

آغوش

آغوش یک مکان است؟
تجلی یافته یک حس است در مکان، شاید
آغوش، جدایی از مکان است، به نوعی
...
حس شدن تمام حضور
حضور همه انسان
انسان بیش از اندام
اندام آغوش ساز
...
بگشایید آغوشها را

6 comments:

آرامش said...

عجیب این است که من هم فضای آفریده ی تو را به همین اندازه عجیب و دگرگونه دیدم و به نگاه و قلم زیبا
و دگرگونه ات غبطه خوردم

آن ایجاز یادداشت پیشین در خدمت لایه های گوناگون متن است و چنانکه پی بردی لایه های زیرین و زبرین به یک
اندازه در خواندن آن اهمیت دارد و البته با طعم شوخی با زبان

آرامش برابر فارسی نام شناسنامه ی من است و همیشه هم بستر مناسب نوشتن بوده برایم و هم نتیجه ی آن

پیشنهاد بجایی است گرچه کمی دیر شده برای سرایت کردن فاکتور زیبایی به سیستم عصبی و تیره تار نگاهم
شرح مفصل این خون جگر را در مطلب تازه ام می توانی ببینی که در اصل حرفهای خود فرد است و آینه ای که همان دیگری ما را پیش چشم خودمان می گذارد

جز آن یک مورد سابقه ی کم گویی نداشته ام

شهرزاد said...

..زیباست
حضور تمام عاطفه ی انسان،تنها در ، یک آغوش

رها said...

آغوش های خالی...

شهرزاد said...

به روزم

Anonymous said...

نامه داری از مینا

شهرزاد said...

منظورتون از نادیدنی، چی بود؟
تصویر ها واضح بودند؟
اگه مورد دارن بگین بهم لطفاً