29 May, 2009

دیدن- خواندن

دیدن، درک آنچه است که نقش ها تصویرش کرده اند
خواندن، درک آنچه است که کلمات تعریفش کرده اند
هردویشان با چشم درک می شوند
...
میان دیدن و خواندن چه فاصله ایست؟
میان نقش ساختن و نوشتن چه مرزیست؟
هر مفهوم در ذات خود تعریف می کند که دیده شود یا خوانده شود؟
یا تفاوت تنها در دستان ماست که می کشند یا می نویسند؟
...
از این سؤالات می گذرم، می گذرم
فکر برخوردی ام که بین دوخالق روی می دهد
خالقی که می نویسد و خالقی که نقش برمی بندد
چگونه با هم به محاوره برمی خیزند؟

5 comments:

شهرزاد said...

چقدر زیبا بود!!
چند باری دارم می خوانمش...
چقدر پرسش سختیست!
خودت باید پاسخ دهی!
..

شهرزاد said...

راستش بیانت خیلی متمایز هست
من ندیدم چنین نگارشی تا کنون!
بهت تبریک میگم.

shahrzad said...

سلام
شنیدم یک جاهایی از بلاگ اسپات فیلتر شده!
چند تا از کاربرا هم بهم گفتند که تصویر بالای وبم غیر فعال شده+ چند تای دیگه!
شما هم ببینید همینطوره یا نه لطفاً خبرشو بدید
ولی گویا وبلاگ شما مشکلی نداره! تصاویر که سر جاشونند...

شهرزاد said...

چقدر این پستت رو دوست دارم
خواندن دارد ، بسیار

نقش های تصویر شده، کلمات تعریف شده
فاصله میانشان
پرسش سختیست
اما پاسخش از نظر من " درک" است
فاصله درک است ، فهم
فهم دو عمق
از عمقی بر نقش
از عمقی بر کلمه

فاصله همان درک است
بیان دو درون
دو ژرفا
نمایان شدنشان با ابزاری و بیرون کشیدن آن درون به بیرون
از عمق به سطح
مرزی نباید باشد به گمانم در این بیان
خالق بی مرز...
دستان هر کدام ابزاری برگزیده برای این بیان
قلم هایی متفاوت
گویا

برخوردیست جالب
بین دو خالق
هر دو یک کار می کنند
بیان درون
پس برخوردیست درونی
میان دو ژرفا
دو درون
از دو عمق
جالب است این برخورد
محاوره شان هم
بیانیست درونی
و فاقد عناصر بیرونی
و
باز همان "درک" است، فاصله
.

Anonymous said...

سلام
اول که وبلاگت نشون دادی تا بخونم فقط به این نیت خوندم که به دنبال تایید برداشتای خودم باشم نه اینکه برداشت منفی داشته باشم نه ! ولی داشتم وبلاگت میبستم که متنای قدیمی ترت دیدم متنات آدم صدا میزنن نمیتونی بهشون بیتفاوت باشی هرچند که خودت به نشنیدن بزنی امیدوارم زودتر وبلاگت فعال کنی ادم لذت می بره وقتی متوجه میشه طرفش یک چیزی بارشه چون که من خسته از تنهایی در انبوه آدمها کم..کم..دا..رم..همرنگشون م..ی شم