01 March, 2009

آزادی- پایان




هر نیرویی را فرجامی است
هر حالتی را پایانی است
پایانی که جز خودش، دیگری را توانی را برای رقم زدنش نمی توان یافت
خود، تنها شناساننده مسیر است به سوی پایان
و این شناسایی جز در صورت آزادی میسر نمی شود.
آزادی هر نیرویی، آزادی هر حالتی، آزادی هر تفکری، آزادی هر میلی
تنها درصورت این آزادی هاست که پایان رؤیت پذیر می شود
هر چیزی تنها و تنها درصورت آزاد بودنش است که به فرجام خود می رسد
...
در این میان اما درد بسیار است
در این هیاهوی آزادی ها، رنج بسیاری به تصویر کشیده می شود برای خود که شامل این آزادی هاست
رنج آزادی بسیار است
و از اینجا قدرت متولد می شود که آزادی را سرکوب می کند
قدرت تاب این رنج را ندارد پس آزادی را سرکوب می کند
این اتفاق درون فرد به عنوان خود در یک مقیاس، و برای جمع به عنوان خود بزرگ تر در مقیاسی دیگر روی می دهد
درون فرد آزادی به وسیله قدرت خود سرکوب می شود
و درون جمع قدرت بزرگ تر آزادی را سرکوب می کند
و راه به سوی پایان بسته می شود
پایان دست نایافتنی می شود
چون آزادی مسدود می شود
...
می توان منشأ این رویداد از همان فرد سرکوب کننده دید
که در مسخره ترین حالت ممکن اش آزادی درون خود را سرکوب می کند به نفع آنچه که از جمع می شناسد
به خاطر خواسته های جمع، آزادی خود را سرکوب می کند
...
می توانم آزادی را از خود شروع کنم
خود را سرکوب نکنم
در خودم آزاد باشم
رنجی بکشم و بعد لذتی ببرم از درک پایانش به وسعت همان پایان
جمع حتی لیاقت دیدن تصویر من به عنوان شورشی را هم نخواهد داشت
...


من آزادم، آزاد آزاد

2 comments:

Anonymous said...

زنده باد آزادی

شهرزاد said...

این نظر برای پست "آزادی-پایان" هست:

تلخه..
تلخ
سخت
دور
...در این میان درد بسیار خواهم کشید
درسته
آزادی رنج بسیار دارد.
یعنی می خواهم بدانم اصلا این "پایان" هدف است؟ از آغاز هدفمان پایان است؟
چرا؟