25 June, 2009

خوانده شدن


در تمایلی از بودن
در سیالیت گاه و بیگاهمان
نوشته می شویم، می نویسیم گاهی
کلمه ها در پی هم
و سطرها بالای سر هم
تجربه ای از جاری شدن است
عبور مداوم
هستی ناگزیر ما شاید بدین سان به راه می افتد
...
گاه شاید اتفاقی دگر هم بیفتد
پلک هایی که باز می شوند
از میانشان سفیدی و سپس سیاهی چشم
نگاهی به سطور مداوم
می خوانند، می خوانند
...
خوانده شدن بر سرزمین ما
که چون آفتاب خورده ای، سوزان است
جایگاه یک سایه دارد، سایه
...
آنچه که پیش می آید چیست؟
گریز از یک احساس حتی، گریز از احساس
نه می شود گفت آن را
و نه می شود فهمید، حتی
یک تجربه فقط، یک نجربه
تجربه لحظه ای فراخ به اندازه زمان
...
حظی که می بریم
پایندگی ایستایمان
در مقابل بادهای همواره

4 comments:

شهرزاد said...

خوانده شدن بر سرزمین ما
که چون آفتاب خورده ای، سوزان است
جایگاه یک سایه دارد، سایه
..


آنچه پیش می آید
تجربه است
که نه می شود گفت و نه فهمیدش
..
باد و خصلتش را به یادم آورد
و نیز رفتار ما در مقابل آن
که خود گفتی
..
در مقابل بادهای همواره

شهرزاد said...

و
عجیب است
.

شهرزاد said...

به روزم

رها said...

بادهای همواره...پایندگیمان را به تمسخر گرفته اند رفیق